اهمیت ویژگیهای شخصیتی در بازاریابی
افراد مختلفی در عرصه بازاریابی فعالیت دارند و همه آنها مدعی طراحی بهترین کمپینها هستند. در این میان، طبیعی است که برخی از کمپینها موفقتر از بقیه عمل کنند. اگر همه کمپینها به یک اندازه مورد توجه مشتریان قرار میگرفتند، دیگر تفاوتی بین آنها وجود نداشت. یکی از عوامل مهم در بازاریابی، ویژگیهای شخصیتی خود بازاریابها است. به زبان ساده، روانشناسی در دنیای مارکتینگ نقش مهمی ایفا میکند و بازاریابها نیز از این تأثیر بینصیب نیستند.
پرسونای مشتری و نقش بازاریابها
بسیاری از کارآفرینان وقتی صحبت از روانشناسی در بازاریابی میشود، بلافاصله به یاد پرسونای مشتری افتاده و با آن مشغول میشوند. انگار که بازاریابها در این میان نقش اصلی را ندارند. اگر شما هم اینگونه فکر میکنید، اجازه دهید با یک مثال ساده ذهنیت شما را تغییر دهیم.
مثال بسکتبال و بازاریابی
یک بازیکن بسکتبال را در نظر بگیرید که به تازگی به عنوان یک ستاره جوان به تیم لیکرز پیوسته است. بدون شک، کیفیت بازی این بازیکن در زمان بازی کردن او نقش زیادی دارد، اما همه چیز به بسکتبال ختم نمیشود. اگر این بازیکن جوان مهارتهای ارتباطی خوبی داشته باشد و بتواند شرایط دیگران را به خوبی درک کند، وضعیت او به مراتب بهتر خواهد بود. زیرا در این صورت به سرعت در میان همتیمیهایش جا میافتد و دیگر نیازی به گوشهگیری ندارد.
نقش مهارتهای روانشناختی در موفقیت بازاریابی
به همین ترتیب، بازاریابها نیز اگر بتوانند مهارتهای روانشناختی خود را تقویت کنند، میتوانند ارتباطات بهتری برقرار کرده و کمپینهای موفقتری طراحی کنند. ویژگیهای شخصیتی مانند توانایی درک احساسات دیگران، مهارتهای ارتباطی قوی و توانایی حل مسائل، همگی در ایجاد کمپینهای بازاریابی موثر نقش دارند.
بررسی ویژگی های شخصیتی در بازاریابی
مثال بالا در دنیای بازاریابی هم مصداق دارد. هر چقدر شما ویژگی های روانشناختی خاصی مثل صمیمیت یا مهارت های ارتباطی را بهتر بلد باشید، به عنوان بازاریاب سرانجام بهتری در بازار خواهید داشت.
ما در این مقاله قصد داریم نگاهی به اوضاع بازاریاب ها بیندازیم. البته در این مسیر علم روانشناسی قرار است کمک زیادی به ما بکند. اگر شما هم دوست دارید سیر تا پیاز ویژگی های شخصیتی ضروری برای بازاریاب ها را متوجه شوید، هیچ جوره این مقاله را از دست ندهید. ویژگی های شخصیتی که هر بازاریاب باید داشته باشد!
گاهی اوقات آدم از همکاری با برخی از افراد حسابی لذت می برد. انگار این افراد به طور طبیعی شیوه تعامل با افراد زیر دست یا همکاران شان را فوت آب هستند. اگر شما هم چنین تجربیاتی را پشت سر گذاشته اید، بد نیست کمی دقیق تر اوضاع را بررسی نمایید. خب همه که مدیر یا بازاریابی حرفه ای به دنیا نمی آیند.
آنچه بازاریاب های خوب را از بقیه متمایز می کند، تواناییشان در تقویت برخی از مهارت های روانشناختی است. همانطور که در مقدمه قول دادیم، در این بخش قصد داریم برخی از مهمترین نکات درباره ویژگی های شخصیتی در بازاریابی موفق را زیر ذره بین ببریم. پس با ما همراه باشید تا ماجراجویی مان را شروع کنیم.
استقبال از تجربیات تازه: تیپ شخصیتی ماجراجو
آیا شما هم مثل خیلی از کارآفرینان همیشه در برابر تجربه های تازه گارد سفت و سختی دارید؟ خیلی از افراد در زندگی شخصی هم با هر تغییری مخالفت می کنند. انگار که تا ابد باید به تجربه های گذشته دلخوش بود و خم به ابرو هم نیاورد.
خوشبختانه همه مردم دنیا مثل سناریوی بالا فکر نمی کنند. اگر نه اصلا خبری از نوآوری های علمی و تحول زندگی روزمره آدم ها نبود. در عوض این روزها خیلی از افراد برای اینکه خودشان را در دنیای کسب و کار در موقعیت بهتری قرار دهند، سراغ تجربه های تازه می روند؛ درست مثل بازیگری که برای پیدا کردن نقش های دلخواهش مجبور است هرچند وقت یکبار نقش های عجیب و غریب هم بازی کند!
بازاریاب ها همیشه به طور مستقیم با مخاطب شان سر و کار دارند. درست به همین خاطر اگر گاردشان خیلی بالا باشد، زود از جریان تردها جا می مانند. خب مشتریان که معطل شما نمی مانند. کافی است یکبار هم که شده کمپین تان رنگ و بوی قدیمی بدهد تا دیگر هیچ مشتری کنار برندتان آفتابی نشود.
سوال مهمی که در این بخش باید بدان جواب دهیم، شیوه استقبال از تغییرات است. خیلی از کارآفرینان در چهارگوشه دنیا شعار استقبال از تغییرات یا تجربه های تازه را می دهند. با این حال تا نوبت عمل می رسد، همگی جا خالی می کنند. این دقیقا همان نکته ای است که برای خیلی از کارآفرینان دردسرساز می شود.
ما در روزنامه فرصت امروز فرمول بی نهایت ساده ای برای استقبال از تجربه های تازه داریم. یادتان باشد، شما قرار نیست یک شبه تمام ساختار کسب و کارتان را تغییر دهید. پس بهتر است اول از همه کارتان را با تغییرات ساده شروع کنید. اینطوری دیگر لازم نیست خیلی استرس بگیرید یا از ترس تان وسط راه کلا پشیمان شوید.
باور کنید یا نه، خیلی از کارآفرینان بلد نیستند یک جریان ملایم برای تغییرات طراحی کنند. این امر بر روی استقبال از تجربه های تازه هم تاثیر دارد. بیایید با هم یک سناریوی ساده را مرور کنیم.
کارآفرینی را در نظر بگیرید که سال هاست مسئول مدیریت یک چاپخانه است. حالا بعد از چند سال او متوجه بازار حسابی داغ گرافیک شده است. به طوری که قصد دارد در کنار شغل اصلی اش سر و گوشی در این حوزه نیز آب دهد. اگر در این وضعیت کارآفرین قصه ما یکهو کل زندگی اش را مختل کرده و سراغ یادگیری گرافیک بروید، احتمالا خیلی زود کار اصلی اش را هم از دست می دهد.
به علاوه، صدای شکایت خانواده اش هم به سرعت به هوا بلند خواهد شد. درست به همین خاطر یک راهکار هوشمندانه یادگیری قدم به قدم گرافیک برای حضور در این بازار پرسود است. اینطوری نه زندگی شخصی کارآفرین قصه مان صدمه می خورد، نه خبری از تهدید موقعیت شغلی اش است.
استقبال از تجربه تازه لازم نیست همیشه سخت یا پیچیده باشد. متاسفانه خیلی از آدم ها حتی کارهای ساده را نیز الکی برای خودشان پیچیده می کنند. اگر از ما می شنوید، یکبار برای همیشه دور چنین عادت هایی را خط بکشید. اینطوری هم اعصاب تان راحتتر خواهد بود، هم دیگر لازم نیست دائما کارتان را دوباره چک کنید.
قبل از اینکه سراغ بخش بعدی برویم، باید نسبت به استفاده از تجربیات دیگران نیز نکاتی را مطرح کنیم. گاهی اوقات برخی از کارآفرینان فکر می کنند فقط خودشان در بازار مهارت یا درک بالایی دارند. این در حالی است که قبل از شما هم در بازار کلی از کارآفرینان دنبال موفقیت بوده اند. به همین خاطر شما می توانید از تجربیات مثبت و منفی آنها برای ساده سازی کار خود سود ببرید. پس بد نیست با چند تا مدیر بازنشسته یا همکاران تان در سایر شرکت ها هم کلام شوید. قول می دهم از این بابت ضرر نخواهید کرد.
وظیفه شناسی: هر کار به موقع خودش!
چند بار تا حالا پیش آمده مدیر بخش بازاریابی به شما قول تحویل یک کمپین در فلان تاریخ را بدهد، اما چند هفته بعد از ضرب الاجل موردنظر هم کار را تحویل نگیرید؟ اینطور وقت ها آدم دوست دارد از عصبانیت سرش را به دیوار بکوبد؛ چراکه کلی از برنامه ریزی های آدم با همین بدقولی ها دودِ هوا شده و دست آخر کلی مشتری ناراضی برای برند باقی خواهند ماند.
وظیفه شناسی نکته ای است که در دنیای امروز جای خالی اش حسابی حس می شود. کم نیستند کسانی که وعده های سر خرمن به دیگران داده و در نهایت زیر قول شان می زنند. درست به همین خاطر وظیفه شناسی شما اهمیت بسیار زیادی دارد. شما در این میان با وظیفه شناسی نه تنها دل همکاران تان را به دست می آورید، بلکه مسیر ساده تری برای کسب موقعیت های سازمانی بهتر خواهید داشت.
وظیفه شناسی برای آدم هایی که تا حالا از این ویژگی استفاده نکرده اند، بی نهایت سخت خواهد بود؛ چراکه دنیای تازه ای را به روی آنها باز می کند. اگر یادتان باشد، در بخش قبل گفتیم خیلی ها در برابر تغییرات تازه طوری گارد می گیرند که آدم فکر می کند در رینگ بوکس هستند!
فرمول ما برای وظیفه شناسی در دنیای بازاریابی بی نهایت ساده است. شما لازم نیست یکهو اوضاع را تغییر دهید. در عوض باید اول از همه ارتباط خود با همکاران را بهتر کنید. خیلی وقت ها خلف وعده نه به خاطر تنبلی، بلکه عدم هماهنگی میان بازاریاب ها روی می دهد. پس بهتر است از همان اول وضعیت بازاریابی تان را کمی هم که شده بهتر کنید. اینطوری به مرور زمان هسته ارتباطی قوی میان شما و همکاران تان شکل می گیرد. اگر این جریان را به بیرون از تیم بازاریابی نیز تسری دهید، خیلی زود بدل به فردی کاملا وظیفه شناس در ساختار شرکت خواهید شد.
فکر می کنم حالا دیگر مفهوم وظیفه شناسی را بهتر درک می کنید. این ویژگی روانشناختی بیشتر از اینکه مربوط به سعی و تلاش افراد باشد، ریشه در خواست شان برای ارتباط بهتر با دیگران دارد. پس لازم نیست الکی خودتان را خسته کنید، در عوض کمی هم که شده ارتباطتان با دیگران را بهبود بخشیده و نتیجه فوق العاده اش بر روی وضعیت کاری تان را لمس کنید؛ به همین سادگی.
برون گرایی: پیش به سوی بازاریابی بهتر
اگر ارتباط درست با دیگران را از دنیای بازاریابی حذف کنیم، آیا چیزی از آن باقی می ماند؟ احتمالا تصور مدیری که بی نهایت خجالتی است، چندان دور از ذهن نخواهد بود. چه بسا با کمی تأمل بیشتر، کلی اسم مشهور به ذهن تان برسد که ویژگی درون گرایی داشتند، اما در بازار حسابی موفق شدند. راستش را بخواهید، این خیال پردازی های بی انتها دست کم درباره حوزه بازاریابی معنا ندارد. شما نمی توانید یک فرد بی نهایت درونگرا باشید و همچنان رویای موفقیت در عرصه بازاریابی در سرتان چرخ بزند.
بازاریاب ها چاره ای به غیر از تقویت برون گرایی ندارند. شاید فکر کنید افراد با ویژگی هایی مثل درون یا برون گرایی به دنیا می آیند. خب در این صورت باید کمی با شما مخالفت کنیم. از نظر روانشناس ها شما به راحتی می توانید ویژگی هایی مربوط به برون گرایی را تغییر دهید.
آدم هایی که همیشه از سخنرانی در میان دوستان یا فضای عمومی وحشت دارند، معمولا اگر خیلی خوش شانس باشند گیر تراپیست خوبی می افتند و بعد از چند جلسه ترس شان کاملا از بین می رود. این دقیقا همان جریانی است که باید میان بازاریاب ها نیز مورد توجه قرار دهیم. اگر شما درون گرایی شدیدی دارید، قرار نیست خودتان به طور معجزه آسایی بر مشکل مورد نظر غلبه کنید. در عوض کمک گرفتن از دیگران ایده بهتری به نظر می رسد، مگر نه؟
این روزها کلی روانشناس و تراپیست آماده کمک به افراد برای تقویت برون گرایی هستند. نکته جالب اینکه شما می توانید تمرین های ساده ای در این رابطه از اینترنت یا یوتیوب پیدا کنید. این یعنی حتی لازم نیست پول تراپی داده و وقت تان هم خیلی تلف نمی شود.
یادتان باشد، آدم های برون گرا دامنه ارتباطی بسیار بهتری در دنیا دارند. هر بازاریابی هم که دامنه ارتباطی اش گسترده تر باشد، شانس بیشتری برای موفقیت خواهد داشت. ماجرا حسابی جالب شد، نه؟
اگر در مراحل ابتدایی کارتان برای تقویت برون گرایی سخت شد، اصلا نباید دور آن را خط بکشید. خب هیچ کاری در این دنیا ساده نیست. با این حال کسانی که پشتکار بهتری دارند، همیشه برنده نهایی خواهند بود. پس کمی سخت تر کار را ادامه دهید تا شاید اوضاع تان به عنوان یک بازاریاب بهتر شود.
توافق با دیگران: تک روی ممنوع!
مثال کلاسیک درباره کارآفرینان موفق در ذهن اغلب ما کسانی هستند که حرف شان به ایده ها و نصیحت های هیچ کس بدهکار نیست. اغلب مردم فکر می کنند کارآفرینانی مثل استیو جابز یا بیل گیتس با تک روی در بازار به موفقیت های بزرگ رسیده اند. نکته جالب اینکه خیلی از بازاریاب ها فکر می کنند با همین دست فرمان در حوزه مارکتینگ برای شان فرش قرمز پهن خواهد شد.
راستش را بخواهید، هیچ کارآفرینی در این دنیا به تنهایی به موفقیت های بزرگ دست پیدا نکرده است. در عوض کار تیمی ثمره نهایی تلاش های آنها بوده است. این نکته ای است که برای خیلی از بازاریاب ها هنور به خوبی جا نیفتاده است. شاید فکر کنید ما شوخی مان گرفته، اما کافی است نگاهی به دور و برتان بیندازید تا متوجه وضعیت وخیم بازاریاب ها شوید.
ایده ما در این بخش کاملا روشن است. شما قرار نیست با تک روی و پافشاری بی مورد روی ایده های خودتان بدل به یک بازاریاب حرفه ای شوید. درست به همین خاطر استفاده از ایده های دیگران ایده ای ضروری خواهد بود. شما برای اینکه بتوانید از ایده های دیگران استفاده کنید، باید تا حدی ویژگی توافق با دیگران را در خود تقویت کنید.
احتمالا شما هم آدم هایی را سراغ دارید که به هیچ وجه حاضر به توافق با دیگران نیستند. چه بسا این دسته از افراد عاشق دعوا و جنگ اعصاب بی پایان هم باشند. اوضاع برای این تیپ از آدم ها هر طوری باشد، شما نباید خودتان را قاطی بازی آنها کنید؛ چراکه نتیجه نهایی این بازی برای شما فقط و فقط شکست خواهد بود.
توصیه ما در این بخش مثل روز روشن است. شما باید به جای اینکه خودتان را درگیر جنگ اعصاب کنید، تمرکزتان بر روی کیفیت ایده ها باشد. اگر همکارتان ایده خوبی در سر دارد، بد نیست از آن استقبال کرده و بی خودی جلوی آن را نگیرید. اینطوری هم کمپین های بهتری روانه بازار می کنید هم مخاطب تان راضی تر خواهد بود.
همذات پنداری با دیگران: عبور از «من» به «ما»
ما در دنیای کسب و کار چیزی به اسم «من» نداریم. در عوض همه کارها به طور تیمی جلو رفته و موفقیت ها نیز به این ترتیب جشن گرفته می شود. اگر دقت کرده باشید، این روزها معمولا در شرکت های بزرگ تیم هایی هستند که تشویق می شوند و خبری از قدردانی تک تک از کارمندان نیست. خب این نکته باید کمی هم که شده برای تان سوال برانگیز باشد، مگر نه؟
یکی از ویژگی های روانشناختی که افراد را در وضعیت مناسبی قرار می دهد، همذات پنداری با دیگران است. شما قرار نیست همیشه ساز خودتان را کوک کنید و حتی یک ثانیه هم به فکر دیگران نباشید. همه ما در زندگی مشکلاتی داریم که گاهی اوقات آدم را از پا درمی آورد.
در این میان درک متقابل و همدردی یک دوست ارزش بی پایانی دارد. پس منتظر چه هستید؟ کمی هم که شده با همکاران تان تعامل بهتری داشته باشید. اینطوری هم شناخت بهتری از آنها به دست می آورید، هم دیگر لازم نیست نگران درک نشدن از سوی دیگران باشید. خب وقتی شما یک قدم به جلو برمی دارید، همکاران تان هم همین کار را خواهند کرد.
شاید از بین تمام ویژگی های روانی که در این مقاله بررسی کردیم، همذات پنداری کمتر از همه نیاز به یادگیری داشته باشد. اغلب آدم ها به طور طبیعی درک درستی از همذات پنداری دارند. بنابراین کافی است کمی بیشتر به درون خودتان توجه کنید تا بدل به فردی حرفه ای در این حوزه شوید. اینطوری با یک تیر دو نشان می زنید هم همکاران تان از شما راضی می شوند و کمپین بهتری با هماهنگی بیشتر روانه بازار می کنید، هم اینکه خودشناسی بهتری کسب می کنید؛ همینقدر جذاب و هیجان انگیز.
جریان بازاریابی در میان خیلی از تیم ها همراه با کلی اعصاب خُردی و تنش است. در این میان اگر شما نتوانید کمی دیگران را درک کنید، خیلی زود کارتان به جاهای باریک می کشد. البته شما قرار نیست خودتان را قربانی دیگران کنید، در عوض باید مسیری دوطرفه را مدنظر قرار دهید. به این صورت که در ازای درک دیگران، انتظار همذات پنداری متقابل شان را داشته باشید. فقط در این صورت شانسی برای موفقیت در بازار خواهید داشت. وگرنه فقط شما هستید که از خودگذشتگی می کنید و دیگران عملا از شما سوءاستفاده خواهند کرد.
سخن پایانی
ما در این مقاله سعی کردیم تاثیر ویژگی های شخصیتی در بازاریابی را تحلیل کنیم. اغلب اوقات چنین کاری به معنای مرور برخی از مهمترین نکات روانی درباره مشتریان و انتقاد از روش های موجود است. البته ما در این مقاله راه و رسم کاملا متفاوتی را دنبال کردیم؛ چراکه از نظر ما همانقدر که مشتریان در فرآیند بازاریابی مهم هستند، بازاریاب ها هم دارای اهمیت هستند.
شما در این مقاله با برخی از مهمترین ویژگی های روانی که به بازاریاب ها برای همکاری بهتر با دیگران و صدالبته تولید محتوای جذاب کمک می کند، آشنا شدید. از اینجا به بعد دیگر همه چیز به سعی و تلاش خودتان بستگی خواهد داشت. اگر نظر ما را بخواهید، بد نیست اول از همه کارتان را با چند آزمون و خطا شروع کنید. بعد می توانید با خیال راحت تمام ویژگی های موردنظر را در خودتان تقویت نمایید.